راگیری اصطلاحات
بحث پیرامون پیچیدگی فراگیری اصطلاحات زبان بسیار مفصل است اما به طور خلاصه باید گفت که یکی از مشکلات زبانآموز اندر فراگیری اصطلاحات را باید در تفاوت معنی و مفهوم یـک اصـطلاح بامعنی واژههای تشکیلدهنده آن جست.برای نمونه در اصطلاح "Spill the beans" معنی و مفهوم اصطلاح به هیچ وجه ارتباطی باکلمات Spill و beans ندارد.در اغلب موارد زبانآموزان به معنای تکتک واژهها توجه میکنند.و به نتیجه نادرستی میرسند.یـکی دیـگر از عـلل ناموفق بودن زبان آموزان در بکارگیری صـحیح و بـه مـوقع اصطلاحات زبان از آنجا ناشی میشود که در بیشتر متونی که برای تمرین و افزایش مهارت خواندن زبانآموزان تیهه میگردد کمتر ازاصطلاحات زبان استفاده مـیشود.هـمچنین بـررسی دقیق گفتار اهل زبان به هنگام گفتگو با زبـانآموزان نـشانگر این واقعیت است که گویشورهای زبان خارجی سعی در پرهیز از بکارگیری اصطلاحات دارند و به دیگر سخن از نوعی زبان کنترل شده به هـنگام گـفتگو بـازبانآموزان استفاده میکنند.این امر موجب میگردد که زبانآموزان نتوانند در برقراری ارتـباط و برخورد با اهل زبان بطور جدی و فعال با اصطلاحات درگیر شوند.
اصطلاحات زبان بطور گستردهای در فیلمنامهها،سخنرانیها ومصاحبهها مـورد اسـتفاده قـرار میگیرند،در نتیجه برای درک صحیح وسریع یک فیلم یا مصاحبه و...باید بـا اصـطلاحات زبان آشنایی کافیداشت.لازم به یادآوری است این نوع آشنایی صرفا جنبۀ انفعالی داردو نمیتوان انتظار داشت کـه زبـانآموز هـنگام ارتباط با دیگران در مکالمه زبان انگلیسی بتواندبطور فعال از دانستههای خود استفاده کند.کسب مهارت لازم دربـکارگیری صـحیح و بـه جای اصطلاحات از طریق کاربرد مداوم اینترکیبات زبانی در گفتار و نوشتار حاصل میگردد.
صطلاح چیست؟
تعاریف مـختلفی بـرای واژه idiom در فـرهنگها پیشنهاد شده است.یکی از روشهای مقبول در تعریف«اصطلاح»پیچیدگی تعبیر و تفسیراصطلاح با توجه بـه اجـزاء تشکیلدهنده آن میباشد.برای نمونه،تعریف زیر،این مطلب را به خوبی نشان مـیدهد:«اصـطلاح عـبارت است از گروهی واژه،با معنی مشخص که با کنارهم قرار دادن معنی تکتک اجزاء تشکیلدهنده آنـ نـمیتوان به معنیاصطلاح دست یافت.»
چارلز هاکت زبانشناس مشهور آمریکای ینظریه بسیار جالبی را درارتـباط بـا تـعریف اصطلاح ارائه میدهد،به نظر این دانشمند حتی یکتکواژه هم میتواند نقش و معنی اصطلاحی داشته بـاشد.از دیـدگاه اینزبانشناس واژه new در جمله زیر یک اصطلاح است:
She wants a new hat.
اما همین کلمه در جمله زیر اصـطلاح نـیست:زیـرا بخشی از ترکیب New York است که خود یک اصطلاح میباشد:
I'm going to New York
بر اساس همین نظریه،در ترکیب New york times دیگرنمیتوان تـرکیب New York اصـطلاح دانـست چون این خود بخشیاز اصطلاح بزرگتر میباشد.نظریه هاکت این امکان را بـه مـا میدهد تاتمامی واژگان را هنگامی که بخشی از این اصطلاح بزرگتر نیستندبعنوان اصطلاح تلقی کنیم.بنابراین میتوان دریـافت هـر مجموعهای کهبخودی خود حالت اصطلاحی ندارد از اجزاء کوچکتری تشکیل شدهکه اصطلاح هـستند.
بـرای روشن شدن مطلب چند مثال از زبان انـگلیسی اراهـ مـیگردد.در زبان انگلیسی کلماتی مانند remote و promote یا produce ، deduce هریک از دو جـزء تـشکیل شدهاند.جزء اول که شاملپیشوندهای -re و de-pro است و جزء دوم که شامل mote و duce میباشد.رابطه معنایی بین ایـن دو جـزء تشکیلدهنده ازظرافت خاصی برخوردار اسـت.بـه عقیده بـعضی از دسـتورنویسان ایـنکلمات هریک از دو واژه (morpheme) تشکیل شدهاند،در حالیکه گروهی دیـگر بـر این باورند که این کلمات از یک دو واژ تشکیلگردیدهاند.برای حل این اختلاف مـیتوان نـظریه هاکت را مورد توجهقرار داد و هر ترکیب را بـدون توجه به تعداد واژهـهای تـشکیلدهنده آنیک اصطلاح دانست.
اما اگـر عـامل معنائی مد نظر باشد،برای تشخیص اینکه ترکیبی اصطلاح هست یا خیر دو نکته را بـاید مـورد توجه قرار داد:نخستاینکه یک اصـطلاح بـاید از نـظر لغوی پیچیده بـاشد(یـعنی باید بیش ازیک عـنصر واژگـانی را شامل شود)و دیگر اینکه باید از نظر معنائیبعنوان یک عنصر کمین معنائی واحد تلقی گـردد.بـر این اساس میتواناصطلاح را به صورت زیـر تـعریف کرد:«اصـطلاح یـک مـجموعه پیچیده واژگانی است کـه از سادگی معنائیبرخوردار میباشد.»
از این نکته میتوان نتیجه گرفت که کلیه اصطلاحات در اصل واحدهایی واژگانی بوده کـه از نـظر معنائی همانند تک کلمه هستند.درایـن زمـینه مـیتوان یـادآور شـد که هرچند اصـطلاح از بـیش از یک کلمه تشکیل میگردد اما از آنچنان انسجام درونی برخودار است که همچون یک کلمه واحد تلقی میشود.
یـژگیهای صـوری
بـرای توصیف اصطلاح باید ملاکهای ساختاری،نحوی و مـعنائی رامـورد تـوجه قـرار داد ایـنگونه بـررسیها میتواند در انتخاب مطلب برای تدریس اصطلاحات ما را یاری دهد.الف:از نظر ساختاری اصطلاح میتواند بصورتهای زیر باشد:
1-کلمات ساده یا مرکب،مانند:(آدم عوضی) creep ،(آموزشمختلط) coed (آخ) ouch و...
2-عبارت،مانند:(چشم به راه بـودن) look forward to ،(در حقیقت) as a mather of fact 3-جمله،مانند: mind one's own business (در کار دیگران دخالت نکردن)(کار خود را خراب کردن) cook one's goose
ب:از نظر نحوی اصطلاح میتواند به صورتهای زیر باشد:
1-اصطلاحات باقاعده:اصطلاحات باقاعده نهتنها از نظر نحویدارای قاعده هستند بلکه قـابل تـغییر نیز میباشند به این معنا که میتوانندتحت تغییرات واژگانی و گشتاری قرار گیرند.برای مثال اصطلاح to break someone's heart میتواند به صورتهای مختلفی بهکار رود،مانند:
my heart is broken,broken-heart,heart breaker,a broken heart
2-اصطلاحات بیقاعده:این اصطلاحات از نظر نحوی بیقاعدههستند و بـا قـواعد دستوری زبان تطبیق نمیکنند برای مثال:(روی همرفته) "by and large" ،(هرچه بیشتر بهتر)
"the more the merrier"
3-اصطلاحات باقاعده همراه با محدودیتهای نحوی:ایناصطلاحات از نظر نحوی باقاعده هستند امـا دارای بـرخی محدودیتهانیز میباشند،برای مثال در اصـطلاح "to spill the beans" (بـه&%04002ZORG040G%
معنی بند را آب دادن)نمیتوان گفت "to spill the bean" یااصطلاح "He gave me the sack" را نمیتوان به صورت "He gave the sack to me" به کار برد.
ج-از نظر معنائی یک اصطلاح میتواند به صورتهای زیر باشد:
1-نیمه شفاف:این اصـطلاحات تـا حدودی استعاری بوده،امـاتشبیه در آنـها قابل تشخیص است،مانند:(قضیه بیشتر از آن چیزیاستکه به نظر میرسد)
"There is more here than meets the eye" (دست دادن) to shake hands
2-مبهم:این گروه عبارتند از اصطلاحات یا عباراتی که ازواژهای آنها نمیتوان معنی را دریافت کرد.این گروه اصطلاحاتحقیقی نـامیده مـیشوند.اصطلاحات حقیقی به دو دسته تقسیممیگردند:
1-مبهم عینی:اصطلاحاتی که معنی آنها بدون اطلاعات قبلی قابلدرک نیستند مانند(بسیار خوب) "O.K." ،روی هم رفته "by and large" .
2-مبهم ضمنی:اصطلاحاتی که از معنی ظاهری آنها نمیتوان بـهمعنی حـقیقیشان رسید،مـانند:
"be on the wagan"
(اجتناب کردن از صرف مشروبات الکلی)
"knock on wood" (چشم بد دور)
بقهبندی اصطلاحات
یکی از مشخصههای بارز اصطلاحات آن است که میتوانند درگـسترۀ وسیعی از الگوهای دستوری به کار روند.بعنوان مثال عباراتزیر نمونهای از الگـوهای سـاختاری هـستند که اصطلاحات در آنها بهکار میرود:(article+adjective+noun):the last straw قوز بالا قوز(همین را کم داشتیم)
(article+past participle+noun):a foregone conclusion üõþ¥þ ïê öþõ
(verb+particle or preposition):run into به طور تصادفی برخورد کردن
(verb+particle+preposition):put up with دانـدان روی جـگر گذاشتن
بنابراین چنین به نظر میرسد که طبقهبندی اصطلاحات،کار بسیاردشواری است و بـا هـمه تـلاشی که به کار میرود نمیتوان این طبقهبندیرا بطور دقیق انجام داد.طبق نظر کوی و مکین(1991)کـه در مقدمۀجلد اول فرهنگ لغات و اصطلاحات انگلیسی آکسفورد آمده است:
«در واقع هرچه بیشتر موارد گـوناگون را مورد بررسی قرارمیدهیم،بـیشتر درمـییابیم که مرز مشخصی میان اصطلاحات زبان وسایر واژگان آن وجود ندارد و این تفاوت بگونهای بسیار ضعیف بوده واز دقت اندکی برخوردار است.»
کوی و مکین تقسیمبندی پیچیدهای را براساس دو ملاک حائزاهمیت پیشنهاد میکنند که عـبارتند از:
1-معنای یک ترکیب ممکن است به گونههای مختلف با معنیاجزای تشکیلدهنده آن ارتباط داشته باشد.
2-ممکن است تنوع درونی یا جایگزینی جزءبهجزء عناصرتشکیلدهنده در یک اصطلاح وجود داشته باشد.این دو محقق،اصـطلاحات را در چـهار گروه طبقهبندی کردهاند:
الف-اصطلاحات محض:برای مثال kick the bucket (مردن)یک اصطلاح محض میباشد.
لازم به توضیح است که از نظر تاریخی اصطلاحات محض نقطۀپایان فرآیندی هستند که در آن ابتدا ترکیب لغات بطور مستمر مـورداستفاده قـرار گرفته و در نتیج یک فرآیند مجازی صورت تثبیتشدهای در زبان پیدا میکنند.
ب-اصطلاحات مجازی:در این دسته از اصطلاحات تغییراتاندک است و جایگزینی ضمایر به هیچوجه صورت نمیگیرد.باید توجهداشت که در طول زمان مـعنی تـحت اللفظی این اصطلاحات همراه بامعنی مجازی آنها دستنخورده باقی نمیماند:مانند:
به سروسینه خود زدن "beat one's breast"
تمام پلها را پشت سر خراب کردن "burn one's boats"
قبل از پرداختن به دو گروه باقیمانده،نخست لازم است تا تـفاوتمیان اصـطلاح و تـرکیب (Colloction) را روشن کنیم.ترکیب بهمجموعهای اطـلاق مـیگردد کـه بر حسب عادت پشت سر هم قرارمیگیرند اما از نظر معنی کاملا شفاف هستند.به بیانی سادهتر«ترکیب»گروهی واژه است کـه بـطور طـبیعی در مکالمات روزمره پشت سر هم قرارمیگیرند.برخلاف اصـطلاحات،مـعنی ترکیب را میتوان از معنیتکتک اجزاء تشکیلدهندۀ آن حدس زد.عبارات«هوای مطبوع
"fine weather ،یا«باد و طوفان- "high winds نمونههاییاز ترکیب هستند.البته به دلیل وجـود نـوعی انـسجام معنایی،تشخیص«ترکیب»سادهتر از«اصطلاح»است.به لحاظ همین انـسجام معناییچنانچه یکی از اجزای عبارت دارای معنی متفاوت با معنی متداول خودباشد مشخصتر خواهد بود.برای مثال کلمه heavy را در عـباراتدائم الخـمر- "heavy drinker یـا کسی که زیاد سیگار میکشد- heavy smoker یا به شدت معتاد- heavy drug-user میتوان نـام بـرد.در این عبارت کلمه "heavy" «مصرف بالا»راتداعی میکند.
اگر جمله "It's heavy" را در نظر بگیریم،درمییابیم که در اینجمله معنی کـلمه "heavy" بـا آنـچه تاکنون بحث شده تفاوت دارد.
ج-ترکیبهای محدود:در چنین ترکیبهایی که گهگاء عنوان نـیمهاصطلاح نـیز بـه آنها اطلاق میشد یکی از لغات دارای معنی مجازیاست ولی سایر اجزاء همان معنی مـتداول خـود را دارنـد.مانند:کوچهبنبست- blind alley
د-ترکیبهای باز:این گروه را میتوان با سهولت و سرعتبیشتری از اصطلاحات تشخیص داد.مانند:«پنـچره شـکسته- "a broken window از آنجایی که اجزاء این ترکیبها بدونمحدودیت قابل ترکیب است باز،آزاد و یا گسسته نـاامیده مـیشوند.کـلیهاجزاء تشکیلدهندۀ اصطلاح مطابق همان معنی تحت اللفظیشان درمجموعه ظاهر میشوند.جا دارد این نکته را یـادآور شـویم که در بین دوگروه آخر دو وجه تشابه وجود دارد.نخست آنکه چون در ترکیباتمحدود تا حـدی تـنوع واژگـانی وجود دارد به گروه باز شباهت دارند.وجه تشابه دیگر در اینجاست که اگر عبارت به صـورت کـامل درابتدای جمله به کار رفته باشد عنصری که معنی تحت اللفظی دارد قـابلجایگزینی بـا یـک ضمیر بوده و یا بطور کلی قابل حذف است.بعنوانمثال:
The Board didn't entertain the idea and the senate wouldn't entertain it either.
هیئت مدیره پیشنهاد را نپذیرفت.مجلس سـنا نـیز آنـرا نخواهد پذیرفت.
با توجه به طبقهبندی فوق باید همواره این نکته را مـد نـظر داد کهمرز میان این طبقهبندیها مشخص نبوده و همیشه وجوه مشترکی میان دوگروه وجود دارد.
بعلاوه گروه گستردۀ دیـگری از اصـطلاحات وجود دارند که یکجلد از فرهنگ کوی و مکین به آن اختصاص یافته است.ایـن اصطلاحات عـبارات فعلی (phrasal verb) نامیده میشوند.اینافعال شامل یک فـعل و یـک حـرف یا ضمیر یا هر دوی آنها هـستند.البـتهمعنی یک عبارت فعلی اغلب با معنی فعل آن متفاوت است.مانند:
مرافبت کردن،مـواظبت کـردن- look after و رسیدگی کردن look into .
این مقاله کـوتاه تـلاشی بود در جـهت مـعرفی نـقش اصطلاحات درروند فراگیری زبان خارجی و هـمچنین طـبقهبندی و بحث درباره شیوههای مختلف آموزش آنها به زبانآموزان،بدون شک همه دبیران واسـاتید مـحترم آگاهی کامل دارند که لازمه ارتـباط موفق با اهل زبـان(چـهاز طریق مطالب مکتوب و یا بـصورت شـفاهی)تسلط داشتن بهاصطلاحات زبان است.
آموزش و فراگیری اصطلاحات زبان باید به صورت مـستمر و درقـالب متون و مکالمات روزمره صورت گـیرد و هـیچگاه نـباید زبانآموز راتشویق کـرد کـه اصطلاحات را خارج از بافت زبـان فـراگیرد.
آموزشگاه زبان انگلیسی در اصفهان
- ۹۷/۰۶/۰۷